سهيل :
آزاده:
نخير مشغول هيچكدام از اون كارها كه گفتي نبودم مشغول فرار از شهر شما بودم ولي موبايلم كه روشن بود دريغ از يك كال !!!
تازه من و سهيل مگه منظورمون تو بود؟ حاشا و كلا !! مگه نه سهيل؟
پدرام:
آره نون تو همون موارديه كه گفتي . ولي ديگه درمورد من كمي دير شده ولي براي خودت فكرخوبيه هم فاله هم تماشا هم تجاوز !!!
رضا :
اگه آدلايد اوكي داده خب پاشو بيا همينجا پيش خودمون بابا
ولي اين خبر كه دادي باعث اميدواريه واقعا