• وبلاگ : مهاجران استراليا
  • يادداشت : گفتگوي دوستانه تيرماه 88
  • نظرات : 0 خصوصي ، 250 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    رضاجون:

    من شرمنده ام. خودم حتماامشب باهات تماس ميگيرم . اين تلفنه رو باخودم آوردم ولي فكركنم شماره اش تغيير كنه اينجا

    سهيل:

    فاصله هاي بين من و تو داره لحظه به لحظه كم ميشه :)

    ملبورن و آدلايد نزديك هم هستند . اميدوارم به زودي همديگه رو ببينيم

    اون مفسدين في الارض را كه دارند تظاهر به پرث دوستي! ميكنند را بسپارشون به دست خدا و رسولش و زين العابدين بيمار كه خودشون اونا رو به راه راست هدايت كنند

    شيطونه ميگه برم مخابرات مكالمه شب آخررا بگيرم و همينجا پخش كنم

    سينوس گلم:

    اون ابطحي گرد وقلمبه تا وقتي معاون فريبا خاتمي بود چون از خون مردم يه چيزي هم به او وفريبا و دارودسته شون ميرسيد ميخنديد و ميشنگيد. نميدونست كه بالاخره اين كثافتكاريها دامنگير خودشونم ميشه.اگه او و رييسش فريب الله خاتمي همون موقع پشت به مردم نميكردند الان خودشونم به اين فضاحت و نكبت دچارنميشدند

    من منتظرم كه كوسه دزد را به زودي جاي ابطحي ببينم آخ كه چه حالي ميده

    ديروز يه فيلمي ديدم مال همين دوروز گذشته كه كوسه رفته بود با حقارت و ذلت كنار دست محمود و جلوي پاي محمود بلندشد و ...

    هم ازطرفي خوشحال بودم كه دارم ذلت اين موجود رو ميبينم و هم ازطرفي ناراحت بودم كه اين جووناي بدبخت ما دلشونو به كيا خوش كردن ...

    ادمين گل:

    به روي چشم حتمابرات عكس اون پله رو ميفرستم

    پدرام:

    بازگشتي در كار نخواهدبود جناب نخست وزير